ایرانیها
از قدیم الایام به ساختن باغها و باغچه در حیاطها و دور و بر بناها علاقة
خاصی داشتهاند. شاید خاطرة میهن اصلی و خاستگاه قوم آریا منشا این علاقه
بوده است. آنها باغچههایی را که در اطراف بنا میساختند (په اره دئسه)
مینامیدند، که به معنای پیرامون دژ یا (دیس) بود، (دیس) یعنی بنا و کسی را
که دیس میساخت (دیسا) یعنی بنا میخواندند.
ایرانیان تصور ذهنیشان را از بهشت، که به پاداش اعمال نیک به آنها
میبخشیدهاند، در باغ ایرانی متصور شدند. در بهشت کوثر هست و درختان و
گلها و جویبارها، و در باغ نیز آب روان خوش و گلهای زیبا و درختهایی که
میتوان در سایة آنها آرمید؛ و این همه محصور در دیواری که مانع ورود
جهنمیان به آن شود.
باغهای ایرانی در زمین مسطح بنا میشدند و باغهای دشتی بودند،
یا در زمین شیبدار، که امکان میداد باغ را با آبشارها و درختهای بیشتر،
زیباتر بسازند: مثل باغ تاج نطنز، باغ شاهزادة ماهان و باغ تخت شیراز که از
بین رفته است، یا بعضی باغهای مازندران.
در باغ ایرانی توجه خاصی به شکلهای هندسی میشد و شکل مربع که فاصلة بین
اجزاء باغ را ساده و روشن نشان میداد، از اهمیت خاصی برخوردار بود. به وقت
کاشتن درخت، نخستین گام، دقت در تعیین فاصلة محل کاشت از هر طرف بود و
بدین ترتیب مربعهایی شکل میگرفت که از هر طرف که نگاه میکردند، ردیف
درختان را میدیدند.
به طور خلاصه در هندسةباغ ایرانی دو اصل مهم بود: سه کشیدگی در کنار هم، و
تقسیم باغ به مربعهایی که خود دارای تقسیماتی منظم و مربع شکل بودند.
سابقة این اصول به خیلی قبل، به هزاران سال قبل باز میگردد. در کشاورزی ما
هم کاشت مربعی معمول بوده و زمین و آب به صورت مربعی تقسیم میشده است.
غیر از مستطیل کشیده و مربع، شکلهای هشت گوش، کشکولی و نگینی و چهار گوش
هم در باغ بود
یک اصل مهم دیگر در باغسازی ایرانی باز بودن چشمانداز اصلی به شکل مستطیل
کشیده بود. در این باغها، در مقابل بنا، فضای باز و کشیدهای بود که درست
در چشمانداز اصلی واقع میشد. در این فضا درختان بلند مینشاندند. معمولاً
گیاهانی میکاشند که زیاد بلند نشود و منظر باز را سد نکند و در عین حال
همیشه زیبا باشد. گیاه زمینه معمولاً است (یونجه) بود که حالا جایش را چمن
گرفته است. و....